English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (5781 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direction finding U سمت یابی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
interpolate U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
traced U رد یابی کردن نشان
traces U رد یابی کردن نشان
plumb U ژرف یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
Other Matches
involution U توان یابی قوه یابی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
locations U مکان یابی
castaways U عمق یابی
edging U حاشیه یابی
edgings U حاشیه یابی
accessing U دست یابی
extrapolations U برون یابی
surveyed U زمینه یابی
direction finding U جهت یابی
marketing U بازار یابی
debugger U اشکال یابی
survey U زمینه یابی
castaway U عمق یابی
mark sensing U نشان یابی
accesses U دست یابی
matchmaking U زوج یابی
trapping U غلط یابی
signal detection U علامت یابی
acquisitions U هدف یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
interpolation U میان یابی
range finding U مسافت یابی
interpolation U درون یابی
position finding U موقعیت یابی
interpolations U درون یابی
interpolations U میان یابی
accessed U دست یابی
access U دست یابی
orientation U جهت یابی
troubleshooting U عیب یابی
acquisition U هدف یابی
troubleshooting U اشکال یابی
ranging U مسافت یابی
location U مکان یابی
cost finding U ارزش یابی
obstacle sense U حس مانع یابی
termination U پایان یابی
orientating U جهت یابی
attainments U دست یابی
orientates U جهت یابی
attainment U دست یابی
orientate U جهت یابی
calibration U خصلت یابی
addressing U نشانی یابی
insinuation U رخنه یابی
achievements U دست یابی
factoring U عامل یابی
fault detection U عیب یابی
fault diagnosis U عیب یابی
fault finding U عیب یابی
achievement U دست یابی
knowledge acquisition آگاهی یابی
error detection U خطا یابی
fringing U ریشه یابی
localization U موضع یابی
i. and evdevolution U توان یابی
goniometry U زاویه یابی
patterning U طرح یابی
summation U مجموع یابی
sourcing U منابع یابی
levelling U ارتفاع یابی
extrapolation U برون یابی
positioning U موقع یابی
surveys U زمینه یابی
sound ranging U مسافت یابی صوتی
cost centre U مرکز هزینه یابی
quick access U با دست یابی تند
parallel access U با دست یابی موازی
localization of function U موضع یابی کارکرد
performance evaluation U ارز یابی کارایی
frigid manners U اطوارخنک یابی مزه
attitude survey U زمینه یابی نگرش
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
radio direction finding U جهت یابی بی سیم
ranging pole U شاخصهای مسافت یابی
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
direction finding aerial U انتن جهت یابی
random processing U با دست یابی تصادفی
cost unit U واحد هزینه یابی
direction finding station U پست جهت یابی
flash ranging U مسافت یابی نوری
target aquisition U سیستم هدف یابی
space orientation U موقعیت یابی فضایی
extender board U وسیله عیب یابی
excitor U عصب یابی محرک
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
acoustic minehunting U مین یابی صوتی
detail U یات و مسیر یابی
locate mode U باب مکان یابی
detailing U یات و مسیر یابی
absurdities test U ازمون مهمل یابی
three dimensional direction finding U جهت یابی فضایی
item scaling U مقیاس یابی پرسشها
job costing U هزینه یابی کار
marginal costing U هزینه یابی نهائی
marginal costing U هزینه یابی نهایی
aerial target aquisition U هدف یابی هوایی
dumb barge U کرجی بی بادبان یابی موتور
paramorphous U دارای خاصیت تغییر یابی
snipping U ادم کوچک یابی اهمیت
snipped U ادم کوچک یابی اهمیت
snip U ادم کوچک یابی اهمیت
echo sounding U عمق یابی انعکاس صوت
costing and pricing U هزینه یابی و قیمت گذاری
tomnoddy U ادم خرف یابی کله
stramline flow U جریان موازی یابی ممانعت
paramorphic U دارای خاصیت تغییر یابی
knotty pate U ادم خرف یابی کله
eventration U جنین بی شکم یابی روده
inelegantly U ازروی بی فرافتی یابی ذوقی
disinterestedly U ازروی بی طرفی یابی علاقگی
an unerring aim U نشان درست یابی خطا
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
quadrantal U مربوط به اشتباه در دستگاه جهت یابی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
contumeliously U ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
there is no royal road to learning <proverb> U تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
landscapes U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaped U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscape U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
landscaping U جهت یابی صفحه یا کاغذ که لبه بلندتر آن افقی است
end system U پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
diagnostic U روش محل یابی خطاها درنرم افزاز یا سخت افزار با بررسی مدارها یا برنامه ها
associative addressing U روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com